سه ساله سادات
دوشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۳، ۱۱:۲۲ ب.ظ

عده ای را به خودش مشغول کرده است. سر تا پا ریحانه است و پا تا سر دردانه!
گوئیا حسین را ، او زینت دیگری است. همه ی این خانواده یک شناسنامه دارند ؛
فاطمه ، و او المثنی جلوه تمام فاطمیت است. تمام انگشتاش را هم جمع کند
تازه میشود یکی از انگشتان عمو را بگیرد.
اندازه ی صورتش وقتی مشخص میشود ، که امیر حرم ، همه صورتش را در یک دوم
دستش لمس کند.
خلخال هایش را هم تازه خریده است ، گوشواره هایش را هم ، مدینه که بودند ، بابا
حسینش برایش هدیه آورده بود. همه اش سه تا زمستان دیده بود و سه تا بهار ، پاییز
آن سال، و از علی کوچک،دو سال و شش ماه بیشتر پدرش را دیده بود. شاید اگر آن زمان
که زیور ها را از دست و پا و گوشها در می آوردند و پنهان میکردند ، او خواب نبود
الان دندان های شیری اش سر جایش بود و مجبور نبود ، برای گفتن "بابا" ، طوری
حرف بزند ، که زخم های کنار لبش سرباز نکنند!
۹۳/۰۸/۰۵